بخش نخست پژوهش، دربرگیرنده کلیات نظری و بررسی اجمالی است که شامل هفت فصل میگردد:
در فصل اول، طرح مسئله است.
فصل دوم این بخش، مبانی نظری مفهوم رقابت و معانی لغوی و اصطلاحی و الگوهای رقابت سیاسی بیان شده است.
فصل سوم این بخش به ماهیت و چیستی رقابت سیاسی که تکثر سیاسی و پلورالیسم و صور متفاوت تکثیر سیاسی چون تکثر سیاسی متوازن، آزادی و آزادی فراقانونی، پیشگیری از استبداد اکثریت حاکمیت مقتدر نهادمندی و مرزهای وفاق سیاسی است اشاره شده است.
فصل چهارم این بخش، به آسیبشناسی رقابتهای سیاسی در ایران، که با استدلال منتقدان تحلیل شده و نبود و ضعف جامعهپذیری سیاسی در میان نخبگان و نهاد دولت و مردم پرداخته است.
فصل پنجم این بخش، به الگوهای مختلف مورد بحث در رقابتهای سیاسی چون الگوی تکثرگرا، یکسان انگار، تثبیتگرا و جهت شناخت حوزههای آن به نهادهای رقابت و سپس تفاوت رقابت و مشارکت و عوامل تعیین کننده مشارکت سیاسی پرداخته شده.
فصل ششم این بخش، شاخصهای رقابت سیاسی در سطوح پنهان و آشکار و شاخصهای وفاق در جمهوری اسلامی و مدل رقابتی وفاقزا بصورت نمودار ارائه گردیده است.
فصل هفتم این بخش، به جنبشهای ساختاری و چالشهای مربوط به باز تقسیم قدرت در ایران و چالشهای مطبوعات در روند رقابتهای سیاسی درون ساختاری و تجربه حزبی در ایران و زمینه تاریخی و انواع حزب در ایران و به بحث انتخابات (چیستی، اهمیت و ضرورتهای انتخابات) و رقابتهای انتخاباتی زمان جنگ؛ یعنی از مجلس دوم تا سوم و پس از جنگ یعنی؛ از مجلس سوم تا چهارم و از مجلس چهارم تا آغاز دوره ریاست جمهوری خاتمی و پس از تشکیل دولت خاتمی تا مجلس ششم شورای اسلامی و در خاتمه بحث انجام نتیجهگیری از انتخابات و بررسی رقابت سیاسی در دوره 12 ساله حیات جمهوری اسلامی و در نهایت، به تصاعدی شدن رقابتهای درون ساختاری در انتخابات ریاست جمهوری پرداخته تا بحث را وارد مرحله دوم خود؛ یعنی بخش دوم پژوهش نموده تا به دیدگاههای صاحبنظران سیاسی و قواعد رقابت سیاسی پس از تصویب قانون اساسی پرداخته شود.
و اما در بخش دوم، شامل دو فصل است که به بخشی از سؤالات فرعی و فرضیههای فرعی میپردازد:
فصل اول این بخش، دیدگاههای “دال و هانتینگتون و لوسین پای” را که تکثرسیاسی، حاصل رقابت سیاسی و “هانتینگتون” هم که از پیروان دال در این نظر است پرداخته است.
در فصل دوم این بخش قواعد رقابت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی که در 28 مرداد 1358 توسط مجلس بررسی نهائی شده، پرداخته است، و از این حیث اصول کلی قواعد رقابت سیاسی و اسلام و رقابت و دیدگاههای مخالف و موافق با چند استدلال درباره دیدگاه مخالف طرح میگردد و در نهایت درباره شورا و رقابت بحث میشود.
بخش سوم پژوهش، که بخش نهائی محسوب شده، به پاسخگوئی به فرضیه اصلی تحقیق پرداخته و در پنج فصل تقسیم بندی شده است:
فصل اول این بخش، مفهوم فرآیند و برآیند امنیت ملی که اقتدار ملی را بدنبال دارد و نکات مهم در امنیت ملی همچون تواناییهای یک کشور، تهدیدات خارجی، ارزشهای داخلی، پرداخته شده است.
فصل دوم این بخش، به اصول بنیادین و امنیت ملی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و تأثیر رقابتهای سیاسی و فرهنگ و مشارکت سیاسی بر امنیت ملی که در واقع پاسخ سؤال اصلی است پرداخته شده است.
در فصل سوم این بخش، به آسیبشناسی ساختاری و امنیتی کردن رقابت پرداخته شده.
فصل چهارم این بخش، احزاب سیاسی در یک نگاه و جداول دیدگاه گروهها و احزاب سیاسی را پیگیری نموده است.
فصل پنجم این بخش، به نتیجهگیری از پژوهش انجام گرفته و منابع به کار برده در این پژوهش معرفی گردیده که از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
فصل دوم
مبانی نظری مفهوم رقابت و معانی لغوی
مفهوم رقابت
رقابت به معنای عام کلمه از قدمتی به درازای زندگی اجتماعی انسان برخوردار است، گردهمائی افراد بشر در نقاط مسکون دنیا که ابتدا تحت تأثیر ذات اجتماعی انسان صورت گرفت، زمینهساز بروز نیازهای دیگری نیز شد. به مرور که انسانها، حکومت داری را تجربه کردند، رقابت، به بخشهای دیگر نیز کشیده شد، گروههای مختلف انسانی در شکل قبیلهها با هدف دستیابی به ریاست قبیله یا تصرف قلمرو دیگران و تسلط بر آنان به رقابت با هم قطاران یا افراد مقابل خود پرداختند.
دوران جدید که با حاکمیت مطلق انسان بر سرنوشت خود در دنیای غرب آغاز شد، نوع جدیدی از حکومت را بنام دمکراسی به دنیای بشریت عرضه داشت که پایانی بر حیات نظامهای پادشاهی بود، از اولین ویژگیهای این حکومت مطرح کردن شعار اختصاص تعیین سرنوشت بشر به خود او بود که به تدریج به شکل حکومت نمایندگی خود را نشان داد. اقتضای حکومت نمایندگان ملت، انتخاب آنها از سوی مردم بود، مردمی با سلیقههای مختلف. ادامه این روند به پیدایش فرقههایی در جامعه انجامید که کار ویژه اصلی خود را طراحی و اجرای برنامه تصاحب و حفظ قدرت سیاسی بهشکل مساعدت در انتخاب نمایندگان مردم قرار داده بودند.
گرچه جهان، حداقل از لحاظ اسمی با عنوان جمهوری اسلامی موریتانی و جمهوری اسلامی پاکستان تا سال 1979 میلادی یا سال 1357 هجری شمسی آشنا بود، اما تشکیل جمهوری اسلامی شیعه مذهب در ایران و تأثیری که انقلاب اسلامی بر معادلات منطقهای و بینالمللی قدرت نهاد، اندیشیدن درباره سوال پیش گفته از این لحاظ جدیتر و ضروریتر ساخته است.
بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران امور سیاسی مترصد مشاهده چگونگی تعامل رقابت گروههای سیاسی با دوام نظام سیاسی و در نتیجه کارآمدی نظام در این جهت بودهاند.
مسئلهای که ناشی از شعارهایی است که توسط انقلاب اسلامی مطرح شده و در قانون اساسی نیز آمده است. علیرغم اهمیت موضوع، بلحاظ بینالمللی و بویژه داخلی و افزایش مباحث مربوط به آن، در سالهای اخیر، پژوهشی قانع کننده درباره آن، صورت نگرفته است، البته نبود پژوهشی جامع در این باره اختصاص به دوره نوپایی جمهوری اسلامی ندارد، بلکه دوره ماقبل آن نیز از همین کمبود رنج میبرد.
درباره احزاب سیاسی، انتخابات یا سایر تحولات سیاسی سالهای 1375ـ1285 آثار فراوانی به رشته تحریر درآمده، اما تلاش علمی با دورنمای آنچه مطرح شد کمتر مورد توجه بوده و حالتی کاملاً فرعی داشت. هرچند در طول یکصد سال اخیر، تنازع سیاسی چنان هوش از سر بازیگران عرصه سیاست ایران ربوده که تنها و تنها در فکر اختصاص سهم بوده و کمتر به تداوم حیات نظام سیاسی فکر میکردهاند.
الف: رقابت سیاسی
رقابت که موصوف سیاسی واقع شده، از لحاظ لغوی و اصطلاحی قابل مطالعه است.
1ـ رقابت سیاسی از لحاظ لغوی
در لغتنامه دهخدا دو کلمه رقابت و رقیب نزدیک بهم بکار رفته و معانی آن تا حد زیادی راهگشا و وافی به مقصود است. برای واژه رقابت، معانی: “نگهبانی کردن”، “انتظار کشیدن”، “انتظار و نگهبانی انتظار” “چشم داشتن و همچشمی” (دهخدا 1377، ج 8 و ص 12189) و مقابل واژه رقیب: “نگهبان”، “نگاهبان”، “حارث”، “نگاهبان بر هر چیزی”، “حافظ و نگهبان”، “پاسپان و مراقب” ذکر شده است. (دهخدا 1377، ج 8، ص 12203). به علاوه توضیح داده شده که چون “دو کس بر یک نفر و یا یک چیز عاشق و مایل باشند، هر یک فرد دیگری را رقیب خواهد بود”، “دوکس که بر یک معشوق باشند، هر یکی فرد دیگری را رقیب باشد، چرا که هر یکی از دیگر نگهبانی و حفاظت معشوق میکند”، “ستارهای که چون طالع شود مقابل او غروب کند” یا ستاره یا صورتی که فرو شود چون دیگری برآید.” “ستارهای که چون طلوع کند ستاره مقابل او فرو شود و همه منازل رقیباند مگر صاحب خود را”، “رقیب ستارهای است که غروب کند با طلوع دیگری مانند ثریا که رقیب آن اکلیل است و همین که ثریا موقع عشاء طلوع کرده اکلیل غروب میکند و برعکس همین که اکلیل هنگام عشاء طلوع کرد ثریا فرو شود”، “چون ثریا که رقیب اکلیل است و بالعکس”، “گویا نام یکی از دو ملک که مواظب اعمال آدمی باشند و نیکو و بد عمل نویسنده در اشاره آیه شریفه “ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید” “رقیب دست چپ: فرشته موکل بر اعمال بد شخص” “رقیب دست راست: فرشته موکل بر اعمال نیک شخص” دهخدا (1377، ج 8، ص 12204)
در فرهنگ فارسی عمید نیز به نوعی همان معانی رقابت بطور موجزتر ذکر شده و تنها واژههای چشمداشتن بر چیزی و همچشمی کردن به آن اضافه شده. “عمید، 1373، ص 704” و نیز در مقابل کلمه رقیب به معانی پیش گفته واژه “منتظر” افزوده شده است. “عمید، 1373، ص 705”. از معانی ذکر شده در بالا نکات ذیل حاصل میشود:
اول ـ دوعبارت “چون دو نفر بر یک نفر” و “دو نفر بر یک معشوق عاشق باشند” بیانگر چیزی هستند که موضوع رقابت واقع میگردد در عبارت دهخدا موضوع رقابت، معشوق است و در سیاست امروزی قدرت سیاسی، موضوع رقابت است.
دوم ـ عبارتهای “ستارهای که چون طلوع کند”، “ستارهای که چون طالع شود” و “ستاره یا صورتیکه فرو شود” حاکی از نتیجه نهایی رقابت است که پس از انجام رقابت یکی از دو رقیب به موضوع دست مییابد و دیگری از صحنه خارج میشود.
سوم ـ عبارات “مواظب”، “نگهبان”، یا نام ملکی است بر دست راست که حاکی است از دور مایه مراقبت دائمی است به نوعی که نمایانگر کنش و واکنشهای رقبا نسبت به یکدیگر است که در طول مدت رقابت یا چشم و همچشمی اتفاق میافتد.
وقتی صفت سیاسی به رقابت اضافه میشود معنای اصطلاح مزبور کاملتر میشود.
گرچه در متون قدیمی سیاست به معنای “پاس داشتن ملک، نگاه داشتن، حفاظت حراست، حکم راندن بر رعیت، رعیت داری کردن، مجازات کردن، حکومت، ریاست و داوری” آمده (دهخدا، 1377 ج 9 ص 13866)، امروزه از آن “فرایند مداوم مذاکرهای” استنباط میشود “که حل مصالحه آمیز منازعات را تضمین مینماید”1
2ـ رقابت سیاسی از لحاظ اصطلاحی
همواره از رقابت سیاسی به همزاد با مشارکت سیاسی یاد میشود و بین آن دو تفکیکی صورت نمیگیرد، در متون متعددی که در این باره به رشته تحریر درآمده یکی لازمه دیگری دانسته شده و تحقق یکی بدون دیگری، ناممکن قلمداد شده است. همچنین به هنگام طرح مسئله ماشینهای انتخاباتی، یعنی احزاب سیاسی، از رقابت سیاسی سخن به میان آمده و ظاهراً کنشها و واکنشهای احزاب سیاسی در ساماندهی سیاسی امور، عین رقابت سیاسی دانسته شده است2، به علاوه آنچه در این باره به رشته تحریر درآمده، عموماً به طور کلی مقومات مقدمات، متفرعات، بنیادها و ملزومات رقابتسیاسی را مورد توجه قرار داده است.
شاید بداهت اصطلاح رقابت سیاسی، موجب بینیازی از تعریف آن باشد، یا، احتمالاً چون با وجود مشارکت سیاسی، رقابت سیاسی حالتی عملیاتی داشته، ذهنیت موجود درباره آن عینی تلقی شده و بیشتر به تعریف مشارکت سیاسی، عنایت شده است. به عنوان مثال “مایرون واینر” ضمن ده تعریف که از مشارکت سیاسی به عمل آورده، تعریف ذیل را انتخاب کرده است:
“هر نوع اقدام داوطلبانه، موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بیسازمان، مقطعی یا مستمر که برای تأثیرگذاری بر انتخابات سیاستهای عمومی، اداره امور عمومی یا گزینش رهبران سیاسی در سطوح مختلف حکومتی اعم از محلی و ملی، روشهای قانونی یا غیرقانونی را بکار گیرد.”
تعریف مایرون واینر تا حد زیادی با جوهره رقابت سیاسی تناسب دارد، در واقع هدف از رقابت سیاسی نیز چیزی جز نوعی تأثیر گذاری بر سیاست کشور یا قدرت سیاسی نیست، او میگوید:
“وقتی از مشارکت کنندگان سخن به میان میآوریم، بعضاً منظورمان افراد فعالی است که برای دستیابی به مناصب دولتی تلاش میکنند، در همایشهای عمومی حضور مییابند، به احزاب سیاسی میپیوندند و ساعات زیادی از وقت خود را در امور عمومی صرف میکنند”3
به همین جهت میتوان رقابت سیاسی را مسابقهای تصور کرد که برای تصاحب و حفظ قدرت سیاسی، توسط بازیگران سیاسی صورت میگیرد.
درباره این نوع تعریف از رقابت سیاسی نکاتی قابل ذکر است:
اول ـ رقابت سیاسی در طول زمان بویژه در دنیای غرب دستخوش دگرگونیهایی شده است از خشونت بار بودن در دوران ماقبل مدرن به مسالمت آمیز و مبتنی بر گفتگو بودن در دوران مدرن از حالت گریز از مرکز داشتن به حالت متمایل به مرکز بودن، از حالت برون سیستمی داشتن به درون سیستمی شدن، از جمعی و تودهای بودن به نهادی و قانونمند بودن، از هویتی بودن به اقتصادی و اجتماعی شدن، از تلاش برای دستیابی صرف به منافع به تلاش برای تحقق شایسته سالاری در امر حکومت تحول یافته است.
بطور کلی در این تحول مهم دو عامل اساسی نقش داشته است:
1ـ از یک سو در نظامهای سیاسی با تبدیل آنها از بسته (قطع ارتباط آنها با محیط سیاسی) به باز (ایجاد ارتباط با محیط) تغییرات اساسی حاصل شده.
2ـ نوع مطالبات اجتماعی از هویتی به اقتصادی و اجتماعی تغییر یافته که به نوبه خود حاصل مطالبات را از سرکوب و خشونت به گفتگو، رقابت مسالمت آمیز و پاسخگویی تغییر داده است.
دوم ـ برای عملیاتی شدن چنین رقابتی وجود پیش شرطهای ذیل لازم است:
تکثر سیاسی، آزادی، اقتدار، نهادمندی فرهنگ رقابت، تکثر سیاسی معادل پذیرش تنوع و تفاوت، و تعریف سیاست به مثابهی بازی است که در آن گروههای متعدد و متفاوت به منزله دو تیم در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، هدفشان دستیابی به پیروزی است، به قواعد بازی احترام میگذارند و بر آن اجماع دارند.
اجماع در مورد قواعد بازی، پراکندگی حاصل از تکثر را انتظار میبخشد، به این ترتیب پیروزی در بازی از یک سو به هماهنگی (اجماع روی قواعد بازی) و از سوی دیگر به مبارزه بستگی دارد.
حاصل جمع بازی نیز ممکن است، صفر (برد کامل یک تیم در مقابل باخت کامل تیم دیگر)، منفی (باخت هر دو تیم به معنی از دست رفتن فرصتهای سیاسی برای هر دو تیم، طوری که شرایط آنها پس از پایان بازی بدتر از زمان پیش از شروع بازی میباشد) و مثبت (پیروزی نسبی هر دو تیم به معنی دستیابی هر دو تیم به بخشی از خواستههای خود پس از پایان بازی) باشد که مطلوب، مورد اخیر (حاصل جمع مثبت) است. آزادی (قانونی و مشروع) لازمه رقابت سیاسی است، این نوع آزادی الگوی مناسبی است که در آن پذیرش حق فعالیت آزادانه برای کلیه بازیگران سیاسی به رسمیت شناخته میشود؛ به این آزادی، آزادی در چارچوب هم گفته میشود. اقتدار لازمه رقابت سیاسی است زیرا با پذیرش تکثر قدرت سیاسی پراکنده میشود و کانونهای متفاوتی در تعیین خط مشی قدرت ملی اثر میگذارند، حفظ انتظام در پراکندگی قدرت مستلزم وجود دولتی قوی است، دولتی قوی است که در مرحله استقرار و تداوم حیات خود مورد هجوم و بحرانهای جدی – خصوصاً بحران مشروعیت- قرار نداشته، موجودیت آن تثبیت شده و در ایفای کار ویژههای اساسی خود از کارآیی و کارآمدی لازم برخوردار باشد، تنها چنین دولتی اقتدار لازم را دارد تا اجرای پروژه پراکندهسازی قدرت و تاسیس شبکهوار قدرت را اجرا کند و صیانت از موجودیت نظام سیاسی را نیز صورت دهد، در غیر اینصورت، پذیرش رقابت سیاسی معادل فروپاشی نظام سیاسی است.
بین فرهنگ رقابت، نهادمندی و رقابت سیاسی ارتباطی قوی برقرار است، فرهنگ رقابت بستر اجتماعی ـ فرهنگی، ایجاد و رشد نهادهای تأثیرگذار بر عرصه فعالیتهای سیاسی و حفظ کارایی آنها را تسهیل میکند. وجود با دوام نهادهای مزبور نیز رقابت سیاسی را آغاز و تداوم طبیعی آنرا بین نیروهای سیاسی رقیب، تضمین میکند.
سوم ـ رقابت سیاسی موردنظر مابین دو نیرو از سه نیروی سیاسی موجود در اغلب جوامع جریان مییابد. این سه نیرو عبارتند از:
1ـ نیروی سیاسی در دولت که خودی نامیده میشود، این نیرو که در قدرت سیاسی است گروههایی را شامل میشود که کنترل دولت را در دست دارند، وجود اختلاف بین گروههای این نیرو مقتضی نیست؛ اما این اختلاف با عدم سرایت به بنیادهای نظام سیاسی به هیچ وجه حالت ریشهای نداشته و بیشتر اختلاف سلیقه در امور سیاست گذاری، سیاستسازی و اجرایی را شامل میگردد.
2ـ دومین نیروی مخالف اوپوزیسیون قانونی نامیده میشود که با دولت است، اما در درون دولت و قدرت سیاسی نیست، گروههای تشکیل دهنده این طیف با سیاستمداران، مجریان و برخی سیاستها مخالفند، اما علت مخالفتشان به اصول کلی و مبانی مشروعیت نظام سیاسی برنمیگردد. این نیرو به مبارزهای سیاسی با هدف دست یابی به قدرت دست میزند و در مقابل نیروی اول، تیم دوم رقابت را تشکیل میدهند.
3ـ سومین نیرو که معارض و معاند سیاسی محسوب میگردد مبارزه بر رژیم را دنبال میکند. هم مخالف اصل نظام است و هم با مجریان و سیاستمداران حاکم مخالفت میورزد، این نیرو که هدفش براندازی است، جزء تیمهای رقابت سیاسی نیست و دو نیروی دیگر رقیب، در هر مخالفت با آن وحدت دارند.4
4ـ رقابت سیاسی موردنظر، تنها با یک الگو از سه الگوی موجود رقابت سیاسی تناسب تام دارد. سه الگوی رقابت سیاسی عبارتند از:
1ـ رقابت بر نظام سیاسی
2ـ رقابت برای نظام سیاسی
3ـ رقابت در چهارچوب نظامهای سیاسی
در الگوی اول، حیطه رقابت سیاسی آنقدر باز است که کلیه ابعاد زندگی سیاسی را در بر میگیرد و حاصل آن فروپاشی نظام سیاسی است، همانطور که نیروی سیاسی
معاند در صحنه رقابت سیاسی جایگاهی ندارد. این الگوی رقابت سیاسی نیز در یک نظام سیاسی مستقر به رسمیت شناخته نمیشود.
در الگوی دوم، ارزش اساسی به اقتدار نظام داده میشود و رقابت سیاسی به عنوان ارزش ثانوی مطرح است و زمانی رقابت سیاسی لازم میشود که خصلت اقتدارگرایی نظام سیاسی آنرا اقتضاء نماید. این الگوی رقابت مختص نظامهای سیاسی اقتدارگرا (مانند رژیم شاه ایران) است که حیات سیاسی خود را در پیگیری روشها و منشهای اقتدارگرایانه میداند. این الگو نیز بدلیل آلت دست، فرمایشی و صوری بودن رقابت در آن مطلوب نیست.
الگوی سوم، که رقابت سیاسی در چارچوب نام دارد، دارای شش فرض است:
الف: نظام سیاسی موردنظر در این الگو مشروع و مقبول است و با خواست مردم روی کار آمده است.
ب: محتوای قانون اساسی این نظام سیاسی انعکاس خواست قلبی مردمی است که برپایی آن رژیم را موجب شدهاند.
ج: پایههای این نظام به نظر مردم عقلانی و منطقی است، بطور صحیح در جای خود قرار دارد و تغییر آنها نامطلوب قلمداد میشود.
د: اداره امور کشور در این نظام به اتکای آرای عمومی است که این به خودی خود بیانگر تأثیر واقعی رقابت سیاسی بر سیاستسازی، سیاستگذاری و اجرای سیاستها در این نظام است.
هـ: لزوم بقای این نظام سیاسی در ذهن نیروهای رقیب امری مسلم و اجتماعی است، هیچ گونه بنبستی در راه ابقای نظام سیاسی وجود ندارد و قانون اساسی راههای ابقای نظام را به نحو کلی ترسیم نموده است
و: حدود رقابت و مشارکت سیاسی مشخص شده و بر آن توافق کلی وجود دارد.
به این ترتیب الگوی سوم که با کار ویژه نیروی اول و پیشگفته تطابق تام دارد، الگویی است میانه که در آن برای رقابت سیاسی، حد و مرزی وجود دارد که بازیگران سیاسی امکان تجاوز به ماورای آن را ندارند.
این الگو به دلیل اینکه امکان مشروع و قانونی تصاحب و حفظ قدرت سیاسی را فراهم میسازد مطلوب است، رقابت سیاسی که در جهان امروز توسط احزاب سیاسی یا جناحهای سیاسی انجام میگیرد نماد فعالیت رقابتی احزاب در نظامهای دوحزبی و چند حزبی است5.
فصل سوم
ماهیت و چیستی رقابت سیاسی و مرزهای آن
ماهیت رقابت سیاسی
رقابت نخبگان و گروههای سیاسی ایران در روندی قرار گرفته است که براساس آن هر گروه هدفهای سیاسی خود را از طریق ابزارهای نهادی پیگیری میکند. این امر، زمینه تبدیل “تمایز گروههای سیاسی” به “تجزیه نهادهای حکومتی” را فراهم می کند؛ به عبارت دیگر گروههای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران جدالهای خود را به هزینه حکومت انجام میدهند؛ درحالیکه در یک جامعه قانونمند گروههای سیاسی باید به گونهای رفتار نمایند که منجر به اعتلای جایگاه نهادهای حکومتی و رهبران عالیه آن گردد.
در این سایت فقط تکه هایی از این مطلب با شماره بندی انتهای صفحه درج می شود که ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت کلمات به هم بریزد یا شکل ها درج نشود
شما می توانید تکه های دیگری از این مطلب را با جستجو در همین سایت بخوانید
ولی برای دانلود فایل اصلی با فرمت ورد حاوی تمامی قسمت ها با منابع کامل
شاخص چنین فرآیندی در نهادینهسازی رفتارها و رقابتهای سیاسی میباشد؛ در حالیکه سیاسی کردن نهادهای حکومتی، نتیجه وارونهای را برای رقابتهای سیاسی ایجاد میکند. روند یادشده زمینههای محیطی و ساختاری افزایش جدالهای سیاسی بین گروههای رقیب را بوجود آورده است.
ادبیات سیاسی که مورد استفاده “گروههای رقیب” قرار می گیرد، بیانگر آن است که هر یک از جناحهای سیاسی موجود، گروه و مجموعه مقابل را به عنوان “دشمن آشتی ناپذیر” خود تلقی میکند، این موضوع نشان میدهد که در صورت تداوم چنین رویکردهایی نمیتوان بنیانهای جامعهای را ایجاد نمود که مبتنی بر “اجتماع سیاسی بین نخبگان” باشد.
اصلیترین ضرورت دوران موجود اینست که تلاشهایی شود تا براساس آن برداشت و رویکرد گروههای رقیب نسبت به یکدیگر دگرگون شود.
بسیاری از جدالها ناشی از نوع رویکردی است که براساس آن هرگروه خود را به عنوان “مبنا و معیار اقتدار سیاسی” میداند. این فرآیند به گونه اجتناب ناپذیر به جدال و رویارویی منجر میشود؛ زیرا گروههای سیاسی در شرایط جدال ساختاری به الزامهای اخلاقی یا مصالح منطبق و هماهنگ با یکدیگر توجهی ندارند. برای گذار از چنین “فرایند پر تنش” و شرایط شکنندهای که فراروی ما قرار دارد، باید روندی در پیش گرفته شود تا براساس آن “قاعدهها و الزامهای رفتار سیاسی گروههای رقیب” براساس معیارهایی انجام پذیرد که بین اشخاص و گروههای سیاسی موجود مشترک باشد؛ به عبارت دیگر “رفتار گروههای رقیب” میبایست بر محور یک اصل، سنت، اسطوره، عنایت یا قاعده رفتاری شکل گیرد که اتکای به آن برای تمامی گروهها الزام آور باشد.6
چیستی رقابت سیاسی
درک ماهیت “رقابت سیاسی” از آن حیث ضروری است که تلقی ما میتواند در مقام اجرا منشأ آثار مختلفی قرار گیرد؛ مانند اینکه میتوان نظام انتخاباتی و مشارکتیای را تصور نمود که در آن رقابت، امری صوری تلقی شده و به رغم برگزاری انتخابات، ایده خاصی مجال و امکان طرح و پیروزی باشد. بدیهی است که، نفس استناد به آمار و تعداد آرای ریخته شده در صندوق و حتی تعداد گروههای درگیر در انتخابات نمیتواند دلیلی بر “رقابتی بودن” حوزه فعالیتهای سیاسی باشد. در اینجا، بدنبال آن هستیم تا مقومات “رقابت سیاسی” را استنتاج و استخراج کنیم و نشان دهیم که لازمه وجود “رقابت” در رفتار سیاسی چیست.